سلام
سلام بر دوستان جان
نوشتنم نمیاد. به قول خالهجان نه سفر میریم نه حتی معاشرت چندانی داریم که آدمها و زندگیهایی ببینم و سوژه پیدا کنم. اینه که به قحطی رسیدم. یک چند وقت میرم تا ببینیم کی میشه که دوباره راهی برای نوشتن پیدا کنم.
ممنونم که تو تمام این سالها با تمام کم و کاستیهای نوشتنم همراهم بودین و بهم امید و شوق زندگی دادین. دوستتون دارم❤️
سلام
خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟
خب پس این داستان چی میشه؟ تو مغزمون نصفه میمونه که :دی
امیدوارم زودتر حس نوشتنت بیاد :*